سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امت - خمار بوی یارم تا بیاید پور یار
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
    امت
یه شعر دیگه از اشعار خودم نظر یادتون نره  بیشتر عرض حالی است خدمت نبی اکرم (ص) و درد دلی با ایشان

یا محمد(ص) اینک مسلمانان درو غین راببین

بر قلبهاشان خدایان دروغین را ببین

هر کسی از بهر خود خدائی ساخته

بهر وصل خدایش رهی پرداخته

خدای آن یکی نا مش لیلا بود

این یکی بهر شیاطن شیدا بود

خدای آن یکی میز و صندلی ست

این یکی را حساب بانکی اش ولی ست

آن یکی سجده بر ریاست می کند

این یکی در رکوعش هم سیاست می کند

آن یکی بر سینه سنگ مدرک می زند

این یکی بر قرآن هم مهر شک می زند

این خدایان را کی خدائی لایق است

تا به کی بین خدایت این هوس ها عایق است

قرآن را بر سر نیزها پرپر می کنند

از خون عاشقان برگ برگش را تر می کنند

تفسیر آیاتش را تاویل راءی خویش می کنند

گر بخواهند آیاتش را کم یا که بیش می کنند

قرآنت را بر لب تاقچه ها بنهاده اند

چون مترسک بر سر باغچه ها بنهاده اند

تا کشت دنیاشان ایمن شود

مهیای برداشت اهریمن شود

وقت مرگ از قرآنت یادی کنند

بر سر مرده ها با قرآنت فریادی کنند

انا لله و انا الیه الراجعون

این شکم ها پر زخون است پر زخون است پر زخون

امتت بعد  تو شق القمرها می کند

با علی در رکوعش اتمام دعوا می کند

پاره ات را در کوچه ها سیلی زنند

کین خیبر را بر رخ نیلی زنند

بهر سبط اکبر هر چه من نالم که است

در بیوفئی یاران مشهور عالم است

سبط اصغر را در کربلا سر می زنند

کنون هم با گناهان نیش به پیکر می زنند

هر طرف را بنگری افتاده قرآن پاره ای

ترسم بر حجت (عج) هم کنند فکر چاره ای

نقش عترتت در جامعه وارون شده

بر خاک دنیامان نقششان بارون شده

تا نبارند امت را نیست غمی

 ندارند بهرشان ارزش درهمی

 به درد های این یکی درمانند و دوا

بهر آن یکی قرض ها را می کنند ادا

به باغ این یکی به گلکاری می روند

ز بهر آن یکی به خواستگاری می روند

به گناه این یکی شفیع روز محشرند

به جان آن یکی چون سپر بر پیکرند

این نقش ها کی شایسته آل علی است

آن علی کو عاشقان را عشق و ولی است

ای (صبح) بعد مرگت از خدا شاید نبینی هیچ کار

چون خدایان دنیایت بیشمار است بیشمار است بیشمار

 



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نفاق
[عناوین آرشیوشده]